خیابان‌های نوجوانی
کوچه‌های خالی
دیوارنوشت‌ها
قلب‌های خجالتی
و بن‌بستی که به خانه‌ی تو می‌رسید

روی پوست تیره‌ی درخت‌ها
زمان ردی عمیق جا گذاشته بود
روی پیشانی زمین هم.
حتی جویبارها
کوتاه‌تر شده بودند
ان‌قدر که دستشان به ریشه‌ها نمی‌رسید
و درخت‌ها
به خواب ابدی فرو رفته بودند
اما قلب‌ها
هنوز آن‌جا بودند
تو آن‌جا بودی
من آن‌جا
و دو‌قلب مثل دو نیمه‌ی ماه
در هم فرو رفته بودند

رد پاهایت جا مانده بود
بر پلاک بیست و سه
زیر وهم بید مجنون
و سایه‌اش که نبود
هنوز هم
پناهگاه گربه‌ها بود

اولین بوسه
اولین نگاه
و ایستگاه اتوبوسی که
از اتوبوس‌های نرفته پر است
تو همان زنی هستی که پیاده نشدی
و من همان مردی که دسته گل پژمرده‌اش را
به اولین رهگذری بخشید
که هرگز از این جاده عبور نکرده بود

هنوز نظری ثبت نشده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *