کیف ورزشی مشکیروشنک آرامش۱۴۰۳/۰۸/۰۲ کیف ورزشی مشکی مانتویش را آویزان کرد و کیفش را در کمد گذاشت، تازه یادش آمد که کیف ورزشی مشکیاش را جا گذاشته، از ... بیشتر بخوانید
شبی که صبح نشدروشنک آرامش۱۴۰۱/۰۴/۰۸شبی که صبح نشد بلند شدم و تنم را نگاه کردم، چمباتمه زده بودم در تختخواب، انگار که به رحم مادرم برگشته بودم و ملحفه ... بیشتر بخوانید
وفاداریروشنک آرامش۱۴۰۰/۰۵/۱۳دکمه های پیراهنش را که می بست ، دلم گرفت . دهانم گس شده بود انگار که خرمالو خورده باشم.گفتم: وفاداری من به تو ترسناکه!بدون ... بیشتر بخوانید
تهوعروشنک آرامش۱۴۰۰/۰۳/۰۲پاهایش را بغل کرده بود و آب دهانش را قورت می داد، مواظب بود بغضش نترکد، گفتم: هر شروع ، پایانی داره.اخم کرد یعنی برایش ... بیشتر بخوانید
سیمِ آخر…سیمِ نبودنشروشنک آرامش۱۴۰۰/۰۳/۰۲دوستش داشتم اما نمی توانستم بمانم، تنم برای تحمل تحقیر هایش جا نداشت . وصله هایش به من نمی چسبید ، هر لباسی می بافت ... بیشتر بخوانید
تنهاییروشنک آرامش۱۴۰۰/۰۲/۱۸حوصله نداشتم برایش توضیح بدهم که چرا این همه غم گینم، البته او هم حوصله ی سوال پرسیدن نداشت، ترجیح داد بنشیند و یک سریال ... بیشتر بخوانید