شوخی سرش نمی شودنه چشمی دارد برای ستاره دیدننه دستی دارد برای پل ساختننه بافندگی می داندنه معدن کارینه کشاورزینه کشتی سازینه حتی کیکی می ... بیشتر بخوانید
shine every dayyour heart is not meantto bloomonly in spring alexandra vasilliu هر روز بدرخشقلب تو قرار نیستتنها در بهار شکوفه بدهد. الکساندر واسیلیو ترجمه ... بیشتر بخوانید
کنارم می گذاریمثل لیوان آبی که نوشیدنشعطشت را نمی فهمدمثل خوابی که دیدنشتعبیر نداردمثل تسبیحی که بی ذکربچرخد و بی ثوابدر بین انگشتان شست و ... بیشتر بخوانید
On Death, without ExaggerationIt can’t take a joke,find a star, make a bridge.It knows nothing about weaving, mining, farming,building ships, or baking cakes.In our planning ... بیشتر بخوانید